آیا میتوان به عشق هم معتاد شد؟

میزان پیشرفت در خواندن

فهرست مطالب

عشق رمانتیک اغلب به عنوان نوعی اعتیاد و حتی بیماری در نظر گرفته شده است. شکی نیست که عشق شامل مشغله فکری دائم به پارتنرتان و انجام فعالیت های مختلف با آنهاست. ولی آیا این مشغله مداوم با یک شخص همیشه مضر است؟ آیا باید به آن به چشم یک نوع اعتیاد نگاه کرد و یا اینکه میتواند به شکوفایی و رشد زوج ها کمک کند؟

 

اختلاف نظر

“اعتیاد به عشق” مثل “اعتیاد به سکس” موضوع بحث برانگیزی است. “دستورالعمل تشخیصی و آماری اختلالات روانی” که در سال 2013 توسط انجمن روانپزشکان آمریکا منتشر شد این پدیده ها را “میل جنسی هایپر” نام گذاری میکند. سازمان بهداشت جهانی هم در جدیدترین دسته بندی بیماری هایی که منتشر کرده است (ICD-10) به این پدیده ها با اصطلاح “میل جنسی بیش از حد” اشاره میکند.
همه ی این اختلاف نظرات نشان دهنده ی پیچیدگی این مسئله است. به شخصه باور دارم یک عشق رمانتیک عمیق یک اعتیاد نیست ، اگر چه بعضی ویژگی های اعتیاد مثل درگیری فکری در آن پیدا میشود. با اینحال همه ی دغدغه ها و درگیری های ذهنی مضر نیستند و وقتی بخشی از یک زندگی در حال رشد و شکوفایی باشند نه تنها باعث اعتیاد نمیشوند بلکه مفید هم هستند.

ما به عنوان یک انسان چطور به رشد و شکوفایی میرسیم

“فعالیت های معنادار و عمیق” برای رشد و شکوفایی و همچنین سلامت ما ضروری هستند. از طرفی “فعالیت های سطحی و ظاهری” تاثیر خیلی محدودی روی ما دارند ، “فعالیت های وسیله محور” هم برای رسیدن به یک هدف خارجی انجام میشوند ، یکسری فعالیت ها هم هستند که به خاطر ارزشی که برای آنها قائلیم و اغلب از آنها لذت می بریم انجامش میدهیم که به آنها “فعالیت های ذاتی و باطنی” میگوییم.
ما اغلب به فعالیت های ذاتی با یک دید مثبت نگاه میکنیم در حالی که فعالیت های وسیله محور را به عنوان کارهای ناخوشایندی که انجامشان ضروری است در نظر میگیریم ، یعنی تمایلی به انجام دادنشان نداریم ولی مجبوریم برای رسیدن به یکسری از اهداف آنها را انجام دهیم. فعالیت ها ذاتی وقتی ماهیت عمیق و معناداری برای ما داشته باشند بسیار برای ما با ارزش تر هستند (البته اگر به طور افراطی یا سطحی انجام شوند میتوانند مخرب باشند).
فعالیت های عمیق و ذاتی برای دوام یک عشق عمیق در دراز مدت ضروری است (تحقیقات Ben-Ze’ev & Goussinsky در سال 2008).
ریشه ی این رضایت مندی عمیق به فلسفه ی ارسطو در مورد شکوفایی انسان (eudaimonia) بر میگردد. شکوفایی انسان مسئله ای پویا و دائما در حال تغییر است که فعالیت های باطنی و معنادار جزو اصلی ترین عناصر آن هستند. شکوفایی انسانی حالتی زودگذر از یک لذت سطحی نیست بلکه شامل تجربه حس رضایت از ظرفیت های طبیعی انسانی مان برای یک مدت زمان طولانی است. شکوفایی انسان فهم و درک پتانسیل های ماست نه آسایش و رفاه لذت جویانه که خروجی ای جز لذت های زودگذر در بر ندارد. Carl ryff با جمع آوری تحقیقات مختلفی در این زمینه به این نتیجه رسید که ارتباطی بین رشد و شکوفایی انسان و تاثیر آن بر سلامت بدن شامل تقویت سیستم ایمنی بدن ، پیشگیری و بهبود سریع تر هنگام بیماری ، کاهش استرس ، طولانی تر شدن دوره خواب REM (یخشی از خواب که مربوط به استراحت عمیق و رویاپردازی است) و کاهش احتمال ابتلا به آلزایمر ، پوکی استخوان و آرتروز وجود دارد.

آیا تمایل به بودن در کنار پارتنرتان نوعی وابستگی وسواس گونه است؟

وابستگی وسواسی یکی از علائم اولیه ی هر نوع اعتیادی است که در لغت نامه Merriam-Webster به این صورت توصیف شده است : “دغدغه و مشغولیت ذهنی مداوم و مخلل نسبت به یک ایده و حس غیر منطقی (معمولا) “. در این تعریف دو کلمه “مخلل” و “غیر منطقی” حیاتی اند. مشغولیت ذهنی مداوم نسبت به یک ایده یا شخص به خودی خود مضر نیست ، فقط به شرط اینکه مانع رشد و شکوفایی شما به عنوان یک انسان نشود. از آنجایی که یک عشق عمیق شامل درگیری های ذهنی مثبتی است که به رشد فرد کمک می کند پس نباید به آن به چشم یک وابستگی شدید و وسواس گونه نگاه کرد ، چون وابستگی وسواسی ذاتا یک رفتار منفی است.
برای توضیح بیشتر اول ایده ی “تکرار” و “عشق” بیش از حد را در نظر بگیرید.
تکرار ، فعالیت یا رویدادی است که مرتب یا متناوب اتفاق می افتد. در انسان ها تکرار معمولا رفتار منفی ای در نظر گرفته میشود ، به خصوص اگر از انجام دوباره کاری یا گفتن چیزی ارزشی به آن اضافه نشود. بدون شک تکرار باعث بروز خستگی و بی حوصلگی و غیر فعال شدن ظرفیت های انسانی میشود. چرا باید منابع انرژی ذهنی مان صرف فعالیت های تکراری کنیم؟
آیا فعالیت های تکراری ای هم هستند که به مرور به ارزش کار اولیه اضافه کنند؟ خیلی از قابلیت ها و ظرفیت های انسان (مثل پیانو زدن ، رقصیدن ، شنا کردن) فقط از طریق تکرار بهتر و حفظ میشوند. در این نمونه ها فعالیتی که تکرار میشود ارزشمند است و بدون تکرار این توانایی ها به مرور افول میکنند و با شکست مواجه میشوند. (شنیدید که میگن “یا ازش استفاده کن یا بذارش کنار”)
فعالیت های تکراری اگر به طور افراطی انجام شود یا اگر به سایر فعالیت هایی که موجب رشد انسان میشود آسیب بزند می تواند مضر باشد. اگر چنین فعالیتی به رشد و شکوفایی شما کمک نکند احتمال تبدیل شدنش به اعتیاد وجود دارد. دو مورد از نمونه های رایج سکس و تماشای تلویزیون هستند.
برخلاف یک عشق عمیق و معنا دار که به مرور زمان رشد میکند و به شکوفایی شما کمک میکند ، روابطی که منحصرا جنسی هستند معمولا تکراری و یکسان هستند و به همین دلیل احتمال اینکه به اعتیاد تبدیل شوند بیشتر است.

آیا چیزی به اسم عشق بیش از حد و افراطی هم هست؟

اینکه عشق هم میتواند به اعتیاد تبدیل شود یا نه به این بستگی دارد که آیا عشق اصلا میتواند بیش از حد و افراطی باشد یا نه.

بالاخره آیا عاشق کسی بودن میتواند خطرناک هم باشد یا نه؟
بهتر است اول بین دو مفهوم تمایز قائل شویم ، یکی عشق رمانتیک شدید (که به معنی بروز لحظه ای یک حس شدید است) و دیگری هم عشق رمانتیک عمیق (که به معنی بروز عشقی قوی در طول یک بازه زمانی طولانی است که با فعالیت هایی همراه است که به رشد و شکوفایی شما کمک میکنند) عشق و علاقه عمیق و معنادار موتور رشد انسان است برای همین فواید آن خیلی با اهمیت است. درست همانطوری که نمیتوانیم نویسنده ای را به خاطر اینکه کتابی عمیق و پرمفهوم نوشته سرزنش کنیم نمی توانیم کسی را به خاطر داشتن یک عشق عمیق و معنادار سرزنش کنیم. در این موقعیت اصلا بحث اعتیاد و آسیب و ضرر مطرح نیست.
اینکه دوست دارید در کنار کسی که عاشقش هستید باشید و با او وقت بگذرانید کاملا قابل درک است چون در فعالیت های رمانتیک معنادار ما از خود آن فعالیت لذت میبریم و دلیلی ندارد که نخواهیم آن فعالیت را دوباره انجام دهیم. این مسئله در مورد فعالیت های معنادار مثل نوشتن و نقاشی کردن هم صدق میکند. در خصوص فعالیت های معنادار چیزی به عنوان تعداد دفعات تکرار “مناسب یا کافی” نداریم ولی با اینحال انجام چنین فعالیت هایی نباید مانع شما برای انجام سایر فعالیت هایی که به رشد و شکوفایی شما کمک میکنند شود.
فعالیت های سطحی مثل تماشای تلویزیون یا سکس با آدم های غریبه با وجود اینکه در دراز مدت به رشد و شکوفایی ما کمک نمیکنند میتوانند لذت بخش باشند. با اینحال اگر این فعالیت ها هم به طور افراطی انجام شوند ممکن است فرد آسیب ببیند و به آن اعتیاد پیدا کند و به فعالیت هایی که باعث رشد و شکوفایی اش میشوند بی توجهی کند. عشق رمانتیک شدید (بر خلاف عشق رمانتیک عمیق) میتواند به صورت افراطی بروز پیدا کند و مانع این شود که فرد متوجه این مسئله شود که رفتارهایش نسبت به پارتنرش تحقیر آمیز هستند و یا قبول کند که احتمال دوام رابطه شان در دراز مدت خیلی کم است.

نتیجه گیری

مرز مشخصی بین رفتار های عاشقانه عمیق و معنادار که بخشی از مسیر رشد ما هستند و پدیده هایی مثل “اعتیاد به سکس” یا ” اعتیاد به عشق” وجود دارد. مشخصه ی اصلی این مرز تفاوت بین فعالیت های عمیق و معنادار و فعالیت های سطحی است. دکتر “Peele” و “Brodsky در خصوص عشق و اعتیاد اینطور می نویسند : “ویژگی متمایز یک اعتیاد شدت یک هوس نیست بلکه سطحی بودن آن است”.
عشق معنادار شامل انجام فعالیت های مختلفی با پارتنرتان است که باعث رشد و شکوفایی تان میشود. اعتیاد به سکس دنیا شما را به یکسری فعالیت های مشخص و تکراری محدود میکند. جنبه ی تکراری و سطحی بودن تعاملات جنسی یک معتاد به سکس شدیدا روی رشد و شکوفایی اش تاثیر منفی میگذارد. عاشق بودن میتواند در دراز مدت به رشد افراد کمک کند ولی اعتیاد به سکس سایر فعالیت ها را مختل میکند و عامل تاثیرات مخرب طولانی مدت است.

در یک عشق عمیق و معنا دار تمایل شما به بودن در کنار پارتنرتان خیلی با نیاز وسواس گونه ای که نیروی محرکه ی اعتیاد است فرق دارد.

Twitter
Facebook
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

محتوای این مقاله صرفا برای افزایش آگاهی شماست. قبل از هرگونه اقدام، از متخصصین مشاوره بگیرید.

دیدگاه خود را درج کنید