چرا عاشق آدم اشتباهی می‌شم ؟!

میزان پیشرفت در خواندن

فهرست مطالب

پرسش: سپتامبر بود که تازه به عنوان فروشنده کارمو شروع کرده بودم. همون موقع بود که خیلی شدید از یکی از مردای همکارم خوشم اومد. واقعاً نمی‌تونم به‌طور خاص بگم چی داشت که این حسو بهش پیدا کردم ولی بلافاصله بعد از این‌که دیدمش حس کردم پیوند عمیقی بین ما هست. چندماه که گذشت، حس می‌کردم نشونه‌های زیادی هست که باعث می‌شه مطمئن باشم به هم تعلق داریم. (مثلاً همون روز اولی که سرکار رفتم تولدش بود). خیلی سعی کردم بهتر بشناسمش. حس می‌کردم بهترین گزینه برای رابطه‌ست. کاملاً برای قدم بعدی و گرفتن شماره‌ش آماده بودم.
ولی خیلی بی‌مقدمه یکی از همکارای خانمم چیزایی رو درباره‌ش گفت که خیلی نظرمو عوض کرد. گفت مدام مزاحمشه و بهش پیشنهاد می‌ده. حتی تا اون‌جا پیش می‌ره که سعی می‌کنه حسادتشو برانگیخته کنه. مثلاً وانمود می‌کنه که گردنشو یکی کبود کرده یا تظاهر می‌کنه که می‌خواد با زنای دیگه‌ای قرار بذاره. اولش حرفاشو باور نکردم (راستش دلم نمی‌خواست باور کنم) ولی بعدش ماجراهای مشابهی رو از همکارای دیگه‌م شنیدم.
معلومه که قلبم از شنیدن این جریانا شکسته شد. چطور مردی که می‌شناختمش و این‌قدر ازش خوشم اومده بود و باهاش حس نزدیکی می‌کردم می‌تونست هم‌چین آدم عوضی از آب در بیاد؟

سوالم: چرا هنوز جذبش می‌شم؟ چرا هنوز فک می‌کنم می‌تونم چیزی رو بینمون درست کنم؟ چطور ازین مرحله عبور کنم؟


پاسخ: هیچ عیبی نداره که آدم روی یه عوضی کراش پیدا کنه. اقلاً هر آدمی یکی دوباری در طول زندگی شیرین و نازنین و حشریش این مسائلو تجربه می‌کنه. کراشا ریشه در رویایی‌ترین، غیرقابل‌توجیه‌ترین و گیج‌کننده‌ترین مسائل افراد دارن. هیچ حساب‌وکتابی نداره که چرا اونی که این‌قدر جذاب و خاصه هیچ تأثیری روی ما نداره ولی اونی که به همۀ آدمای دوروورش می‌گه «یارو» دل مارو می‌لرزونه. مشکل بزرگی که دربارۀ کراشا و آدمای دلربا وجود داره اینه که شخصیتای چندان قابل‌توجهی ندارن. نمی‌شه مثلاً درمورد خوبیای شخصیتشون کتاب چاپ کرد. کراشای هر آدمی همون لحظه‌‌های کوتاهی ان که ما بیش از حد درگیرشون شدیم و کشش دادیم. همه‌شون از همین نشونه‌های بی‌ربطی مثل هم‌زمانی روز اول کاریت و تولدش ساخته شدن. مثل وقتیه که یکی ادعا می‌کنه همیشه دوس داشته با کسی قرار بذاره که اول اسمش با حرف لام شروع بشه. این‌که چرا این‌جور وقتا هم‌چین نشونه‌هایی این‌قدر برای آدم معنی پیدا می‌کنن، برای اینه که چیز دیگه‌ای وجود نداره که به اعتبارش آدم عاشق و دلباختۀ یکی بشه. ببخشید که این‌قدر رکم ولی واقعیت اینه که اگر واقعاً از یه نفر خوشت اومده باشه باید دلایل قابل توضیح‌تری دربارۀ اون و شخصیتش داشته باشی. مثلاً بگی از برخوردش با افراد دیگه یا از حست وقتی کنارشی خوشت میاد.
و بله وقتی کم‌کم آدم مورد علاقه‌تو می‌شناسی تا واقعاً ازش خوشت بیاد در همین حین ممکنه چیزایی رو درباره‌ش بفهمی که خیلی دلربا نباشه. ولی اون مواردی که دوست‌داشتنی نیستن باید بخش خیلی کوچیکی از شخصیت اون آدم باشه نه همه‌ش. یه چیزایی مثل این‌که جوراباش رو مخه یا یه داستانو هزاربار تعریف می‌کنه یا مثلاً بی‌انگیزه‌تر از توئه (همۀ این‌ها مواردی هستند که می‌شه درباره‌شون صحبت کرد یا حتی می‌شه نادیده‌شون گرفت).
اما این‌که یه نفر مزاحم خانم‌های دیگه می‌شه مسلماً چیزی نیست که تو یه رابطۀ عاطفی قابل چشم‌پوشی یا حل‌شدن باشه. محاله بشه با کسی که با دیگران رفتار نامناسب و بی‌رحمانه‌ای داره رابطۀ سالم و عاشقانه‌ای برقرار کرد. در 100 درصد موارد، این مسئله 100 درصد رابطه رو خراب‌ می‌کنه. بایدم بکنه. نه الان و نه هیچ‌وقتِ هیچ‌وقت نمی‌شه با کسی که با مردم برخورد خوبی نداره رابطۀ موفقی برقرار کرد. اصلاً درست نیست. قضیه درمورد کسی نیست که همیشه با همه مهربون و خوب برخورد می‌کنه یا بحث سر اون کسی نیست که تو و پارتنرت از اون خوشتون نمیاد. مهربونی و احترام نسبت به دیگران یه خصلت خیلی مهم و اساسیه؛ یه چیز خیلی واجب و لازم. یه چیز پایه‌ای و اولیه‌ست. کم‌ترین و کوچک‌ترین چیزی که از یه نفر می‌شه توقع داشت اینه که حداقل مزاحم مردم نشه. کسی که وانمود می‌کنه که گردنشو یکی خورده اونم فقط به این دلیل که بتونه باهاش حسادت یکی دیگه رو برانگیخته کنه که اتفاقاً اصلاٌ تمایلی به رابطه باهاش نداره، واقعاً توی دنیای عجیبی سیر می‌کنه و کسی نمی‌تونه با هم‌چین آدمی یه رابطۀ درست‌و‌حسابی داشته باشه. واقعاً دیگه نمی‌دونم به چه زبونی بگم که لعنتی نه! هیچ آینده‌ای با این آدم نداری، فکرشم نکن.
واسه همین نمی‌دونم چرا دقیقاً به برعکسش فکر می‌کنی با وجود این‌که منطقاً می‌دونی دارم چی می‌گم. خب شاید برای اینه که تو هم بالاخره آدمیزادی! ولی نباید به کراشی که داری به چشم چراغی نگاه کنی که می‌شه راحت کلیدشو خاموش و روشن کرد. بیشتر باید به کراشت به دید آتیشی نگاه کنی که هرچی سریع‌تر باید به دادش برسی و خاموشش کنی. بهترین راه برای این‌که از شر یه کراش خلاص شی، اینه که صبر کنی. زمان بهترین دوستت در چنین شرایطیه. البته در این بین سعی کن با لاس‌زدن و جوک‌فرستادن برای کسی که روش کراش داری این آتیشو شعله‌ورتر نکنی. باید به ذهنت کمک کنی واقعیتو دربارۀ کراشت قبول کنه تا بتونی برگردی به زندگی عادیت. واقعیت اینه که تو اصلاً نمیشناختیش و وقتی ازش حرف می‌زنی نباید بگی « پسری که می‌شناسمش». یکی از اطرافیانت بوده که دروغ‌گو از آب در اومده و با افراد دیگه رفتار زشتی داشته. ذهنت باید اینو بفهمه، که می‌فهمه، که اون رویاهای عاشقانه‌ای که دربارۀ این آدم تو ذهنت وجود دارن در حد خواب و خیالن و نه بیشتر. مسلماً این‌کار ساده نیست و رهاکردن چیزی که هیجان‌انگیز و نویدبخش به نظر می‌اومده یکم ناراحت‌کننده‌ست. سعی کن به یاد بیاری که چیزی که به‌خاطرش ناراحتی و داری سعی می‌کنی فراموشش کنی، اصلاً وجود خارجی نداشته و اصلاً هیچ آیندۀ سالم و درستی با این آدم در انتظار تو نبوده. تازه تو که در رابطه برقرارکردن با کسی که مناسبت بوده شکست نخوردی. تو فقط برای ازدست‌دادن رویای زیبایی که تو ذهنت خلق کردی غصه داری که واقعاً هم مسئلۀ ناراحت‌کننده‌ایه ولی سعی کن امیدت به آینده باشه. مطمئن باش در آینده با کسی آشنا می‌شی که با مردم رفتار بی‌رحمانه‌ای نداره.
تا اون موقع تلاش کن از این آدم تا جای ممکن به بهترین و امن‌ترین شیوه فاصله بگیری (یادت نره که اون اهل رفتارهای آسیب‌زا و نامناسبیه. پس گزینۀ گزارش‌کردن مزاحمت‌هاشو در نظر بگیر). سعی کن روی سایر جنبه‌های زندگیت کار کنی. هفته‌ای یه بار یه کار جدیدو امتحان کن. خودت رو با مسائل ملایم‌تر و جالب‌تری درگیر کن. به خودت فرصت بده! یادت نره هیچ لزومی نداره که حتماً بتونی در سریع‌ترین زمان ممکن از شر کراشت به یه نفر خلاص بشی و قرار نیست کسی برای این‌کار بهت جایزه بده.

کراش‌ها همان لحظه‌‌های کوتاهی هستند که ما بیش از حد درگیرشان می‌شویم

Twitter
Facebook
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

محتوای این مقاله صرفا برای افزایش آگاهی شماست. قبل از هرگونه اقدام، از متخصصین مشاوره بگیرید.

دیدگاه خود را درج کنید